در زندگی افراد معمولی چه اتفاقی افتاد؟
توی این موج صنعتی وقتی که دیدگاه و نگرش افراد یکم بیشتر شد یکم بازتر شد؛ مثلاً یک سال، دو سال، سه سال این دیدگاه اینقدر بزرگ و بزرگتر شد که افراد بتونن نتیجه بهتری بگیرن، اون افرادی که دیدگاه شون روزانه بود و کارمند بودند الان از روز اومده تبدیل شده به پایان ماه یعنی با تغییر این موج اقتصادی که الان دیگه افراد می توانند کارمند بشن برن یک جایی مستقر بشن و شروعکننده به کارکردن دیدگاه شون از روز تغییر کرده به ماه.
نکته سوپر طلایی برای تغییر!!!
افرادی که این پایین هستند تازه رسیدن به دیدگاه روزانه یعنی خیلیها رو توی موج صنعتی میبینیم، من این موضوع رو عمدا خیلی اگزجره میکنم براتون که یکی از نکتههای بسیار مهم برای تغییر اینکه ما ببینیم الان به قول آنتونی رابینز چه آشغالدونی برای خودمون درست کردیم؛ یعنی اصلاً ربطی به شخصیت نداره که بگیم الان ما داریم شخصیت این افراد رو زیر سؤال میبریم یا اصلاً ما در چه جایگاهی هستیم که بخواهیم افراد رو قضاوت کنیم و یا بگیم که الان اینها چقدر آدمهای بدی هستند اصلاً هدف این نیست هدف اینکه الان با این نگرش عملاً داریم یک آشغالدونی برای خودمون درست میکنیم که دائم داریم غلت میزنیم و میگیم چرا در نمیایم از این.
با دست خودمون، خودمون رو نابود میکنیم!
فرض کن رفتیم افتادیم توی یک جوب که پر از لجنه بعد توی همین جوب غلط میزنیم و میگم چرا ما شرایط مون اینجوری، خوب باید بلند بشی از توی این جوب بیایید بیرون راهش اینه، راهش این نیست که غلت بیشتری بزنی! این قسمتی که ما نمیخواهیم تغییر کنیم توی اون دیوارهای سیمانی گیر کردیم دقیقاً همینطور با تغییر روزبهروز که موج اقتصادی تغییر میکنه، شرایط کاری تغییر میکنه، افراد تغییر میکنند ما بیشتر لجن برای خودمون درست میکنیم و همین رو انتقال میدیم به نسلهای بعدی!